به گزارش خوبان به نقل از جام: روزهای جنگ تحمیلی در لرستان پر از روزهایی است که مادران لرستانی در مقابل موشک باران دشمن چه عاشقانه کودکانشان را در آغوش گرفتند و علی اکبر و علی اصغر دادند و هر لحظه منتظر ترکش های آژیر قرمز در جای جای شهر های این استان بودند.
آری چنین است که رهبر معظم انقلاب رزم لرستانیها در دوران دفاع مقدس را بیش از آنکه شنیدنی باشد دیدنی توصیف می کند.
با وجود این همه رشادت و پایمردی به واقع از مقاومت و رزم این مردان و زنان دلاور آنقدر کم نوشته اند که برای یافتن نشانی از این همه مقاومت شاید جستجوهای پی در پی هم نتیجه بخش نباشد.
این در حالیست که تاریخ مقاومت این استان پر از صحنه هایی چون بمباران دبستان شهید فیاض بخش و مدرسه راهنمایی امام حسن مجتبی بروجرد، مرکز انتقال نفت تنگ فنی، موشک باران محلات سطح شهر خرم آباد، ویرانی شهرستان پلدختر و …است.
انفجار دبستان و پروانه هایی که در آتش سوختند صحنه ای است که بمبارانی که دبستان شهید فیاض بخش را با خاک یکسان کرد تا 65 دانش آموز شهید این مدرسه و مدرسه راهنمایی امام حسن مجتبی شهر بروجرد در گمنامی میان صفحات تاریخ به فراموشی سپرده شوند.
و امروز دنیا از عکسی دلش می گیرد که در آن بدنهای بی روح 65 کودک دبستانی در سالن ورزشی طالقانی در صفی طویل دراز شده اند و بر روی سینه هر یک برگ کاغذی که نشان دهنده نام و نشان شهیدان خردسال است خودنمایی می کند.
پس از جستجوی اسناد مرتبط با موشک باران و بمبارانهای دوران جنگ تحمیلی در لرستان که به واقع از رزم این ملت کم نوشته شده است به کتابی چندین صفحه ای از خاطرات “42 روز نبرد با استکبار” دست پیدا می کنم که شاید تنها گوشه ای از آنچه در آن روزها بر مردم لرستان گذشته در آن آورده شده است.
در این کتاب با ادبیاتی اندوه بار راجع به روز این واقعه اینگونه نگاشته شده است:
“هوای سردی از صبح امروز شروع شده بود و در خیابانها و کوچه های شهر می چرخید و بی شرمی خود را به همه معرفی می کرد…
کسبه های محل با محاسن نیمه سپید در حالیکه پالتوها را به خود پیچیده بودند با لهجه شرین بروجردی با هم صحبت می کردند و برای اقامه نماز راهی مسجد می شدند که ناگهان دقایقی مانده به ساعت یک بعد از ظهر دو انفجار مهیب و پیوسته سراسر شهر را به لرزه درآورد.
آری دو فروند موشک دو نقطه شهر بروجرد را به تلی از خاکستر و آتش مبدل ساخته بود…یکی ازنقاط مورد اصابت موشک یک دبستان بود، داخل محوطه از دور ناله کودکانه و محصلین به گوش می رسید. یک گودال نسبتا بزرگ در کنار محوطه دبستان شهید فیاض بخش به طور وحشتناکی ایجاد شده بود.
پدران و مادران سراسیمه به طرف مدرسه می دویدند و سرگردان به هر طرف می چرخیدند.کودکان خردسال مثل پروانه های زیبایی در اطراف سالن بسته کلاسها به یکدیگر می زدند و در آتش خشم دشمن می سوختند.
جمعی از دانش آموزان مثله شده در کنار گودال انفجار جان داده بودند و برخی دیگر در زیر آورها در حال جان دادن بودند…
عملیات امداد و نجات به پایان رسید، شمار بدنهای بی روح کودکان دبستانی به 65 نفر رسید؛ به سالن ورزشی طالقانی رفتم، همه شهدای دانش آموز را در صفی طویل دراز کرده بودند، روحم گرفت…
بر روی سینه هر یک برگ کاغذی بود که نشان دهنده نام و نشان شهید خردسال بود و گویا هدیه تمام هستی و آدمیان برای این کودکان بی دفاع تنها همین پاره کاغذی بود که سند شهادتشان محسوب می شد…
آری؛ شهرستانهای مختلف استان لرستان با توجه به بمبارانها و موشک بارانهای گسترده که مطابق آمار غیر رسمی بیش از 141 بار بمباران و 20 بار موشک باران را به خود دیده است دومین استان خسارت دیده از جنگ تحمیلی به شمار می آید.
اینجا لرستان است، مهد شیرمردی و دلاوری، گمشده در صفحات تاریخ…و امروز از رزم 6 هزار و 300 شهید لرستانی چه کم نوشته اند و چه کمتر گفته اند.
نظری ثبت نشده است