1. «یهودیان برای رسانیدن پیام خدا به کل جهانیان انتخاب شده اند. یهودیان حامل برترین خونها در رگهای خود هستند. آنها فرزندان خدایند. ما مسیحیان در مقایسه با آنها بیگانه ایم. همانطور که در داستان “زن کنعانی” آورده شده است ما همچون سگانی هستیم که از خرده نانهای بر زمین ریخته اربابان خود ارتزاق می کنیم.»
سخن فوق را دانشنامه یهود (encyclopedia judaica) از قول مارتین لوتر نقل کرده است. مارتین لوتر بنیانگذار مهمترین انشعاب تاریخ در مسیحیت است: پروتستانتیزم؛ پروتستانتیزم هرچند در ابتدا به عنوان روشی اصلاح طلبانه در برابر مفاسد اخلاقی، اقتصادی و انحراف معرفتی کلیسای کاتولیک شناخته شد، لیکن به تدریج در گذر تاریخ پستوی معرفتی منحرف خودش را در چهره ی این انشعاب گسترده نشان داد.
2. پروتستانتیزم، مذهبی مطابق با نفسانیت مدرن و مورد توقع بورژواهای اهل تسامح قرن هفدهم اروپا بود. اینکه پروتستانتیزم چگونه در آن تاریخ و بدون وسایل ارتباط جمعی قابل اعتنایی با آن سرعت در اروپای دین گریز منتشر می شود خود از سوالهای معنادار تاریخ است. شاید یکی از دقیقترین پاسخ ها را باید در کتاب معروف ماکس وبر: «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری» بیابیم. پروتستانتیزم، همان چیزی بود که اروپاییان خسته از کلیسا، در پناه آن، اومانیته و نفسانیت خودبنیاد خود را توسعه می دادند. دست کم هزار سال تکیه ی اصلی کلیسای کاتولیک بر زندگی زاهدانه و پرهیز از استکبار در منش و معرفت بود؛ اما مذهب جدید لوتر نسبتی با معانی ریاضت، قناعت و پرهیز نداشت. این همان دینی بود که بر تن فربه شده ی اومانیست های قرن هفده اندازه شده بود. بطور مثال در تاریخ آمده است که یکی از دلایل گسترش پروتستانتیزم در انگلستان، از علاقهی پادشاه آن مملکت به زنی دیگر و ممنوعیت طلاق همسر اول در کاتولیسیسم نشأت میگیرد. «تامس مور» (نویسندهی کتاب معروف “اتوپیا”)، کشیش دربار، راضی نشده بود که حکم طلاق همسر اول را صادر کند. او جانش را بر سر مذهب کاتولیکش گذاشت. پروتستانتیزم راه حل رسیدن پادشاه به خواسته ی نفسانی اش بود. او اعلام کرد که پروتستان شده است و دستور داد که رعیت نیز چنین باشند! آنگونه که گفته اند پروتستانتیزم کم کم راه مبادلات اقتصادی همراه با ربا را نیز هموار کرد. روشی که منطبق با شیوه های یهودی بود ونه مسیحیت.
3. پروتستانتیزم از طریق پیوریتن های انگلیسی به امریکا راه یافت. در واقع امریکا تنها کشور جهان است که از همان ابتدا مبتنی بر تلقی پروتستانتیستی از مسیحیت تشکیل شده است. بر همین مبنا رشد سریع ثروت و گرایش شدید به اقتصاد و تجارت در این کشور قابل تحلیل است. چیزی که در یک نگاه فرهنگی «مرکانتلیسم» (کنّازی یا روح سوداگری) خوانده می شود. حساب امریکاییان از امریکای سیاسی جدا نیست. آنچه دنیای امروز به عنوان مدرنیته ی امریکایی می بیند و لمس می کند نسبت وثیقتری با یهودیت دارد تا مسیحیت؛ در قرآن آمده است که :
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ» ؛
اکنون برگردید و بار دیگر سخن مارتین لوتر را در ابتدای متن مرور کنید. پروتستانتیزم روشی برای توأمان مدرن بودن و متدین بودن است! این همان مسیحیتی است که یهود می پسندد و نامی بامسمّا بر آن نهاده است: “Judaizers” دوستداران یا بردگان یهود. این اتفاق هنگامی بشتر شگفتیمان را برمی انگیزد که بدانیم طبق اسناد تاریخی، دوران قرون وسطی دوران کینه ی عمیق مسیحیان نسبت به یهودیان بوده است. یهودیان تا آنجا منزوی و منفور بوده اند که ترجیح می داده اند در سایهی امپراطوری اسلامی روزگار بگذرانند تا در آتش نفرت مسیحیان اروپا بسوزند. آورده اند که یهودیان فرزندان مسیحیان اروپا را می دزدیدند، آنها را عقیم می کردند و به عنوان برده به مسلمانان می فروختند!
4. حدود ده سال پیش پروفسور شون برن، کاردینال مشهور اتریشی به تهران آمد و در جلسه ای با حضور برخی علمای اسلامی به گفتگو نشست. شاید مهمترین جملهی او برای من این بود که «امروز اسلام و مسیحیت درد مشترکی دارند؛ این مدرنیته است که هیچ تدیّنی را برنمی تابد» و او هنگامی که از غربت مسیحیت کاتولیک در دنیای معاصر می گفت صدایش می لرزید و لحن کلامش عوض میشد تا شاید از سوالهای مکرر ما راجع به اینکه بالاخره مسیحیت دین حق است یا اسلام، رها شود. امریکای امروز نسبتی با مسیحیت سنتی کاتولیک ندارد. دقیقتر آن است که بگوییم نسبتی با دین ندارد. امریکاییان دین خود را دارند. تلقی یهودیزه شده ای که تمام رفتارهای چند ده سال اخیر دولتمردانشان را موجه جلوه می دهد. حساب امریکایی ها را نمی توان از دولت امریکا جدا کرد. هر چند بسیاری از امریکایی ها امروز در عالم ابسورد خود از هرگونه دینداری قابل ملاحظه ای بی بهره اند لیکن با یک نگاه دقیقتر می توان این بی دینی و تعصب بخشی دیگر از امریکایی های انجیلی را توأمان ناشی از همین تلقی یهودیزه شده از مسیحیت دانست. امروز شورای ملی کلیسا (NCC) طبق گزاره های کلیسای انجیلی، حاکمیت یک دولت یهودی بر اورشلیم را مقدمه ای برای ظهور دوباره ی ماشیح(مسیح) می داند و این گزاره نوعی تعهد سراسری برای امریکایی ها برای حمایت از صهیونیسم و کینه توزی علیه اسلام است.
5. «قرآن سوزی» يا توهين به پيامبر رفتاری متناسب با مسیحیت نیست. این رفتار خاصیت دین امریکایی است. خشونت گرایی، کینه توزی و انتقام در مواجهه با اسلام و مسلمانان خصلتی صهیونیستی است و نه دینی. اما با مقدمات پیشین اکنون بهتر می توان تحلیل کرد که چرا این اتفاق در دنیای پروتستان امریکا وبه دست بردگان یهود می افتد و نه به دست مسیحیان واقعی. اما هر چه باشد تجلی این کینه توزی و حس انتقام در یک نگاه تاریخی و تمدنی معنای عربده کشی پهلوان زمین خورده ای دارد که برای پنهان کردن ضعف اش فریاد می زند. برای دریافت بهترین تحلیل در خصوص این نگاه تاریخی به افول آخرالزمانی غرب و امریکا، رجوع کنید به نگاه حکیمانه ی سید شهیدان اهل قلم، شهید سید مرتضی آوینی به جنگ خلیج فارس در دههی نود.
نظری ثبت نشده است