روایت نسبت مردم با انقلاب اسلامی 57 روایت عجیبی است. ملتی که با تمام هستی اش در برابر نظام طاغوتی ایستاد و با رهبری امامی حکیم و فرزانه تمام دنیای استکبار را به چالش کشید. 8 سال جنگ را تحمل کرد و بهترین فرزندانش را نثار اسلام و اعتقادی کرد که برای آن قیام کرده بود.
مردم پا به پای انقلاب آمدند و با آن رشد کردند. با سختی هایش سختی کشیدند و با شادی هایش شاد شدند چرا که آن را از خودشان می دانند و بر اعتقادشان ایستاده اند. در بزنگاه های تاریخی وقتی که چشم همه دشمنان به آن ها دوخته شده بود تا انقلاب را تنها گذاشته و در برابر فشارها و کمبودها زانو بزنند و سر تسلیم فرود آورند، مردانه ایستادند و علیرغم تمام ناملایمات، پایمردی خود را به انقلاب نشان دادند.
سخن از مردمی است که با وجود تمام دسیسه ها یوم اللهی را خلق کردند به نام 9 دی، که تا سال ها بر تارک این سرزمین خواهد درخشید. مردمی که با حضور در پای صندوق های رای در اسفندماه گذشته آن هم بعد از افتضاح 3 هزار میلیاردی سیستم اقتصادی کشور نشان دادند که تحریم و تهدید و تزویر جایی در تصمیم گیری هاشان ندارد و کماکان زمانی که حرف حراست از انقلاب و دخالت بیگانه در میان باشد، تمام قد پشت انقلاب و آرمان های آن ایستاده اند و علیرغم اینکه شاید از عملکرد مسئولان آزرده خاطر باشند ، اما نمی گذراند که به انقلابشان و نظامشان خدشه ای وارد شود.
در آن سوی سکه مسئولانی هستند که قرار بود این مردم ولی نعمتانشان باشند. مسئولانی هستند که بارها از بصیرت و موقعیت شناسی مردم تشکر کرده اند، مدیران و نمایندگانی هستند که بعد از انتخابات مجلس نهم وظیفه اصلی خود را خدمت به مردم و تلاش برای آسایش آن ها ذکر کردند تا شاید بتوانند گوشه ای از زحمات آن ها را جبران کنند. در آن سوی سکه کسانی هستند که همیشه تا آن جا به فکر مردم اند که قرار است صندلی شان تثبیت شود و یا موقعیت شان محکم تر.
زمانی که رئیس جمهور با مردم سخن گفت و از جراحی اقتصادی که کمی هم خونریزی دارد حرف زد، از طرح تحولی گفت که ممکن است در ابتدا گرانی داشته باشد یا فشاری به مردم بیاورد اما نهایتاً به نفع کشور و اقتصاد آن خواهد بود، ملت مانند آنچه در این چندین سال رخ داده بود، پذیرفتند.
قرار بود که طرح تورم داشته باشد، گرانی داشته باشد، سختی داشته باشد، اما قرار نبود که بی تدبیری و بی خیالی هم اضافه شود. آنچه که شرط شده بود گرانی ناشی از هدفمندی بود نه گرانی ناشی از ناتوانی در سامان دادن بازار، نه گرانی ناشی از بی تدبیری. اکثر ارزاق مورد نیار مردم روز به روز گران تر می شود و مسئولین تنها به وعده های یک ماهه بسنده می کنند که انشالله تا یک ماه دیگر فلان كالا ارزان می شود و یا جلو افزایش قیمت بهمان كالا را می گیریم.
مدیر کل بانک مرکزی مصاحبه می کند و اشاره می کند که تورم ناشی از هدفمندی را کنترل کرده اند اما توضیحی نمی دهد که پس این تورم و گرانی موجود در بازار نشئت گرفته از کجاست و قرار است چه زمانی کنترل شود. وزیر اقتصاد در صحن علنی مجلس، اقتصاد ایران را هفدهمین اقتصاد جهان معرفی می کند اما توضیحی نمی دهد که گران شدن ثانیه ای مرغ و لبنیات و …. کجای این هفدهمین اقتصاد جهان جای دارد.
فشار گرانی روز به روز بر روی مردم بیشتر می شود و نمایندگان ملت تمام یک روز کاری خود را به این اختصاص می دهند که آیا اعتبارنامه شخصی را که محکومیت قطعی کیفری دارد تایید کنند و یا خیر و جالب اینجاست که تایید می کنند.
کار به جایی رسیده است که عده ای قوت لایموت را نسیه می گیرند و نان فروش هم کاغذ چسبانده که نسیه نمی دهیم و اخبار اصلي صدا و سیما هنوز که هنوز است سقوط شاخص فلان بورس است در فلان کشور اروپایی یا ورشکست شدن فلان بانک است در آمریکا و….. .
از نابود شدن منطقه یورو و ارزش یورو حرف می زند اما انگار نه انگار که ریال ایران چه وضعیتی دارد. اشک های دختر انگلیسی را نشان میدهد که زندگی بر او فشار آورده است اما نحوه زندگی مردم جنوب شهر پایتخت خود را نمی بیند. از ورشکستگی کارخانه ها و بیکار شدن کارگرها در اروپا حرف می زند اما اشاره ای نمی کند که کارگران چند کارخانه در ایران چندین ماه است که حقوق خود را نگرفته اند، آمار جزء به جزء مشکلات اقتصادی مردم اروپا را دارد اما از کوچکترین وضعیت اقتصادی مردم خودش خبری را نمی دهد. خدا می داند که چه زمانی قرار است مسئولین متوجه شوند که خبر افت شاخص بورس اسپانیا نمی تواند از فشاری که بر مردم می آید کم کند، بلکه این پیگیری و اطلاع رسانی دقیق است که کمی از لحاظ روانی فشار روی مردم را کم می کند، چرا که احساس می کنند مسئولین به فکرند.
مردم گرانی را می بینند اما عکس العملی را از سوی آنانکه باید، نمی بینند؛ فشار را احساس می کنند اما نگرانی، تاسف و ناراحتی را در چهره دولتمردان خود مشاهده نمی کنند؛ انعکاسی از آنچه را که متحمل می شوند در اخبارشان نمی بینند تا به آن دل خوش کنند. شاید باید در ایران هم کسی در جلو مجلس خود را آتش بزند تا آنانکه باید متوجه گرانی و مشکلات مردم بشوند، بشوند.
سوال اساسی اینجاست که آیا مسئولان متوجه اعتمادی هستند که روز به روز و با افزایش ریال به ریال قیمت ها، ذره ذره از ذهن و قلب مردم جدا می شود؟ آیا اندیشیده اند که قرار است چگونه آب رفته به جوی بازگردد؟
نظری ثبت نشده است