کد خبر: 11410 - تاریخ: چهارشنبه، 7 نوامبر 2012 - 11:21

به بهانه رحلت عالم بزرگ تشیع ؛ آخوند خراسانی

عالمی که 40 سال گوشت نخورد.

هنگامی که پس از پنجاه سال، قبر آخوند خراسانی را شکافتند تا دخترش را کنارش به خاک بسپارند، دیوار قبر آخوند فرو ریخت؛ مردم با تعجب دیدند که جسد آخوند پس از آن همه مدت ذره‌ای متلاشی نشده است.

به گزارش خوبان به نقل از فارس، امروز سالروز رحلت بزرگمردی از تبار عالمان شیعه است که رابطه دین با سیاست را به عمل ثابت کرد و در عصر مشروطیت چون نگینی در آسمان اجتهاد درخشید، او کسی نیست جز «ملامحمد کاظم خراسانی» معروف به آخوند خراسانی که در 21 ذی‌الحجه سال 1329 هجری قمری در نجف اشرف به ملکوت اعلی پیوست.

در ادامه به گوشه‌ای از زندگی این عالم مجاهد اشاره می‌شود:

*ماجرای خانه آخوند خراسانی و گله فرزندش

آخوند به تمیزى سر و وضع و لباس اهمیت فراوانى مى‌داد، همراه سه فرزند که همگى آنها متأهل بودند، در یک خانه زندگى مى‌کرد. این چهار خانواده، چهار اتاق داشتند، روزى یکى از پسرانش از تنگى جا به پدر شکایت کرد، پدر گفت: اگر قرار باشد که خانه‌هاى این شهر را بین نیازمندان بخش کنند، به ما بیش از این نمى‌رسد.

*مرجعی که چهل سال گوشت نخورد

ایشان می‌فرمود: «چهل سال است نه گوشت خورده‌ام و نه آرزوی خوردن گوشت داشتم، تنها خوراک من، فکر بود و به این زندگی راضی و قانع بودم، هیچ‌گاه نشد سخنی یاد کنم که گمان کنند از زندگی خود ناراضی هستم، پولی برای خرید یک شمع به من دادند، ولی من در تاریکی می‌گذرانیدم و آن پول را به فقیرتر از خودم می‌دادم، سی سال تمام، تنها خورش من، داغی و گرمی نان بود.

* پیراهنی که شیخ انصاری به شاگردش بخشید

روزی، هنگامی که مجلس درس شیخ انصاری به پایان رسید، استاد به آخوند خراسانی نگاه کرد و گفت: آخوند، می‌بینم خیلی مؤدب می‌نشینی! او سر به زیر افکند و عبای خود را بیش‌تر روی سینه‌اش کشید، شیخ دریافت پیراهن تن شاگردش نیست و قبای خود را پیش آورده تا گردن خود را بپوشاند و معلوم نشود که پیراهن به تن ندارد، زیرا تنها چیزی که داشت و می‌توانست بگوید مالک آن هست، یک قبای پاره، یک عبای کهنه و یک جفت کفش بود که آن هم ته نداشت و با زحمت پای خود را بالاتر می‌گرفت و به رویه کفش می‌چسباند تا پایش بر زمین کشیده و کثیف نشود تا آن جا که روزی، مجبور شد سه بار پای خود را بشوید.

یکی از طلاب، که گوشه مدرسه نشسته بود، او را دید، دلش به حالش سوخت و کفش مندرسی به او داد، در این وقت، گویی دنیا را به آخوند خراسانی داده‌اند.

آن روز هم، شیخ پس از مجلس درس از برهنگی شاگردش آگاه شد و فهمید که پیراهن به تن ندارد، امر کرد پیراهنی به آخوند دهند.

*ماجرای پدری که 50 سال بعد از مرگ دست دخترش را می‌گیرد

هنگامی که پس از پنجاه سال، قبر آخوند خراسانی را شکافتند تا دخترش را کنارش به خاک بسپارند، دیوار قبر آخوند فرو ریخت؛ مردم با تعجب دیدند که جسد آخوند پس از آن همه مدت به هیچ وجه متلاشی نشده و حتی صورت و محاسن او اصلاً تغییر نکرده بود.

یکی از شاهدان می‌گفت: عجیب آنکه وقتی دست آخوند را گرفتم و روی دست دخترش گذاشتم، دست شیخ مانند کسی که به خواب رفته باشد، حرکت کرد و همه حاضران سخت متعجب شده بودند، زیرا وضع کفن و صورت، به گونه‌ای بود که گویا آخوند را لحظاتی پیش به خاک سپرده‌اند

نظرات بینندگان

نظری ثبت نشده است

  ارسال دیدگاه

  توجه نمایید
  • در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «خوبان خبر» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • خوبان خبر از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.
  • تنها خالی نماندن متن دیدگاه الزامی است.
  • telegram khoobankhabar

    telegram khoobankhabaradvads