کد خبر: 169656 - تاریخ: دوشنبه، 2 جولای 2018 - 14:47

دلنوشته ای برای شهید بابک نوری هریس

به گزارش خوبان؛  تصاویری از جوانی زیبارو در فضای مجازی منتشر شد که اگر توضیح زیر عکس‌ها نبود کسی متوجه نمی‌شد این تصاویر متعلق به یک شهید مدافع حرم است. بابک نوری‌هریس از آن دست جوان‌های دهه هفتادی بود که در عین برخورداری از مواهب دنیایی، قدم در مسیری گذاشت که شهادت و جانبازی جزء […]

به گزارش خوبان؛  تصاویری از جوانی زیبارو در فضای مجازی منتشر شد که اگر توضیح زیر عکس‌ها نبود کسی متوجه نمی‌شد این تصاویر متعلق به یک شهید مدافع حرم است. بابک نوری‌هریس از آن دست جوان‌های دهه هفتادی بود که در عین برخورداری از مواهب دنیایی، قدم در مسیری گذاشت که شهادت و جانبازی جزء جدایی‌ناپذیر آن است. رضا پور عسگری جورشری دل‌نوشته‌ای را خطاب به این شهید نوشته که در ذیل می‌آید:

خوشتیپ
خوشبو
و خوش سخن

کاش میشد که پاسخ میدادید
چرا میگویید او مرده ؟

او زنده است و نزد خدای خود روزی میخورد ، این وعده پروردگار است …

جوان زیباروی شهر باران نفس میکشد من صدایش را نه تنها که احساس میکنم بلکه میشنوم
آری من صدای نفس هایش را میشنوم .
گوش کنید …

او در کنار مادر و پدرش در کنار برادران و خواهرانش و در کنار تک تک اعضای خانواده اش راه میرود مینشیند و سخن میگوید .

هنوز صدای گریه هایش از عبادتگاه او بگوشم میرسد هنوز گرمای آن را حس میکنم …

آیا کسی از شما میداند که دوست من سلطان مجنون کردن است آدمی را با رفتارش با خنده های بلندش با اَخم و حتی با دعوا کردنش مجنون و دیوانه میکند …

آه که خسته ام ، آه که خسته ام درمانده ام از فراق تو …

آنقدر که تو را صدا زدم صدای من برای پرستوهای همسایه آشنا شده
پرستوها ای شهیدان سلام مرا به او برسانید من دلتنگش هستم …

میدانم میدانیم او زنده و بیدار است من یک بار او را دیده ام ، شش روز بعد از آسمانی شدن او آمد دل بی تاب مرا آرام کرد
من من او را دیدم او بابک بود بابک نوری هِریس …

بابک نوری هِریس با آمدنش کشتی به گل نشسته مرا به اقیانوس بی انتهای عشق برد و ناخدای آن چَشمان آسمانی خود شد ، میرویم به سمت و سوی خدا…

آه که دلم درد میکند بابک بغض راه نفس کشیدنم را بندآورده به سختی نفس میکشم ، تو را صدا میزنم بابک بابک ، بابک من تنها هستم و این دنیای گناه هزاران سرباز دارد ، من گناه میکنم اگر تو دست مرا نگیری …

بی تابی میکنم بابک را صدا میکنم شاید در رویا شاید در واقعیت دستی را احساس میکنم و صدایی در گوشم که زمزمه میکند 《من اینجا حالم خوب است》
با صدای آرام او از خواب بیدار میشوم و فریاد میزنم کجایی کجایی بابک ، بابک تو حالت خوب است اما حال من نه …
من هر روز بیشتر از روز قبل و روز قبل تر از آن حتی زمانی که در کنار ما بودی دلم برایت تنگ میشود .
نمیدانم به که بگویم دیگر از رنگ سپید بدم می آید ، سنگ سپید را که میبینم انگار دنیا بر سرم خراب میشود میخواهم هوار بکشم که دوستت دارم ولی بغض گلویم را گرفته و نفس کشیدن برایم سخت …

 

انتهای پیام/


مطالب مرتبط:
نظرات بینندگان

نظری ثبت نشده است

  ارسال دیدگاه

  توجه نمایید
  • در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «خوبان خبر» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • خوبان خبر از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.
  • تنها خالی نماندن متن دیدگاه الزامی است.
  • telegram khoobankhabar

    telegram khoobankhabaradvads