به گزارش خوبان به نقل از جهان، معنای این حرف اما در سال 88 بصورتی کاملاً بسیط خود را در منصه قضاوت گذاشت.
جماعتی که در سال 88 و پس از بلند شدن غبار فتنه به صحنه “اغتشاش” آمده بودند تربیتشدگان یک مُدالیته فرهنگی خاص بودند.
اما این فرهنگ خاص و مدالیته آن چه ماهیتی داشت و چه کسانی مبدأ اصلی بنیانهای این سبک زندگی خاص! و زمزمه کننده ملودی آن در گوش جماعت به خیابان تاخته بودند؟
پاسخ این سؤال را باید با چند سؤال دیگر شروع کرد!
در لابهلای برخی پرفورمنسها، شوهای لباس، لَند آرتها، سالنهای نمایش برخی تئاترها و فیلمها و برخی آتلیههای هنرهای تجسمی که گاهگدار در گوشه و کنار شهرهای ما برپا میشوند چه چیزی در حال رخدادن است؟
وبلاگهای ظاهراً زنانه، برخی رمانها، یادداشتهای ظاهراً مطبوعاتی، فلسفهچینیهای مدرن برای مفهوم “جنبش”، فیلمهای سینمایی و سایر دستاوزیرهای “اپوزیسیون فرهنگی”که به راحتی و با زبان هنر حرف میزدند چگونه قرار است تلاش کنند تا فتنه تمام نشده سال 88 را زنده نگه دارند و احیاناً به اتمام برسانند؟!
پاسخ تمام این سؤالات را میتوان در اپیزودهای ادامه این گزارشواره یافت.
*مأیوس نشوید و به تغییر بیاندیشید
سارا.ش چندی قبل طی یادداشتی ظاهراً فلسفی با عنوان “نیروی خلاق اتوپیا” در یک روزنامه اصلاحطلب با اشارههایی گنگ به مفهوم اغتشاش و جنبش و ضرورت سرد نشدن سبزها مینویسد: ناتوانی در تغییر، همواره حامل یاس است.
زمانی که احساس کنیم نمیتوانیم این واقعیت را تغییر دهیم، زمانی که تسلیم جبر واقعیت میشویم زمانی که واقعیت را میپذیریم و احساس میکنیم جز سازش با آن دیگر کاری از ما ساخته نیست در برابر سهمگینی جبر این واقعیت فردی یا اجتماعی، یا دل میکنیم از تغییر واقعیت موجود و سر میسپاریم به مدیریت آن، یا با استمداد از «تجربههای همه تلخ»، دل به زیبایی کوچک، میسپاریم (کوچک زیباست) و دل خوش میکنیم به تغییر نقش و نگار آن.
او همچنین مینویسد: به قول چامسکی اگر تصور کنیم که هیچ امیدی وجود ندارد، ضمانت کرده ایم که هیچ امیدی نخواهد بود اما اگر تصور کنیم که فرصتهایی برای تغییر هست این امکان وجود دارد که بتوانیم در ساختن دنیایی بهتر مشارکت کنیم. بحث من این است که درست از زمانی که «امکانی برای تغییر» متصور میشویم رویای اتوپیایی دوباره جان میگیرد و دیگر نمیتواند به زیبایی کوچک بسنده کند!
*با “چادر” هوا را از من دریغ میکنی!
در یکی از آتلیههای مشهور تهران، اثری تجسمی به نمایش گذاشته میشود. اثری که در آن چند پیکره انسانی در حال حمل یک کیسه سیاه بزرگ که نمادی از “چادر” و حجاب برتر ایرانیان است، هستند.
نام اثر نیز این است: “هوا را از من نگیر!”
*نان و گرانی/سکون و اعتراض نکردنت را به سخره میگیرم
یکی از سالنهای تئاتر شهر نمایشی را با عنوان “نان” به روی پرده میبرد. نمایشی بدون حتی یک دیالوگ که آدمکهای آن فقط برای نان تلاش میکنند و این نان! دست آخر تا آن اندازه گران میشود که همه فقط باید از صبح تا شب کار کنند و دور خود دیوار بچینند تا بتوانند شاید قرص نانی را ابتیاع کنند اما نمیتوانند!
پیام این تئاتر به سخره گرفتن سکون و اعتراض نکردن است.
*فساد کنید… اما در حدّ اعتدال!
فیلمی سینمایی در کشور به پردههای اکران کشیده میشود که پیام اصلی آن فحشا و شراب خواری در حد اعتدال! است. و آنقدر بر این معنا اصرار و ابرام دارد که حتی کارگردان فیلم نیز به صحنه میشتابد و میگوید معنای مورد اراده من دقیقاً همین مسئله بود.
*زنانه سازی جامعه به بهانه ظلم و ستم واهی علیه زنان
اثری هنری در یکی از نمایشگاههای هنری تهران به نمایش گذاشته میشود که پرتره کامل از زنی است که نگاهی غمگین دارد و مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
در همان نمایشگاه هنری، اثری تجسمی نیز وجود دارد که زنی را در میان یک قالی زیبا نشان میدهد. زنی که یک سبیل با دو شمشیر تجسمی بر بالای سر او قرار دارند و تو گویی بر او حکمرانی میکنند.
جریان فتنه در اغتشاشات سال 88، تلاش میکرد تا زنان و دختران را در قالب نقشههای طراحی شده به خیابان بکشاند و عمده عکسهای تشجیع کننده برای “اعتراض” نیز مربوط به زنان و دختران بود.
آن نقشهها و این نقاشیها همگی در یک راستا طراحی شدهاند.
*دلسوزی روشنفکرانه برای بابیها و اعدام سران آنها توسط امیر کبیر
صادق زیباکلام، تحلیلگر اصلاحطلب چندی قبل در خلال مصاحبهای میگوید: امیر(کبیر) با مخالفانش برخوردی بسیار سختگیرانه داشت، رفتاری که او با نهضت بابیه داشت مثال عینی این ادعاست . امیر تمام بابی ها را گردن زد ؛ این نکته ای است که به سادگی نمی توانیم از آن عبور کنیم! دموکراسی در رفتار امیر جایی نداشت و مخالفانش نیز از خشم او در امان نبودند!
و البته این تمام کنشهای گفتمان اصلاحطلبان برای فراگیر کردن کلیدواژهها در سطح فرهنگ نیست.
برخی دیگر از چهرههای این جریان نیز اخیراً بصورتی صریح از این گفتهاند که تجمعات! باید دوباره برگزار شود.
و تعدادی دیگر از آنها نیز مجدداً از مفهوم مهندسی انتخابات در سال 92 سخن به میان آوردهاند.
*توهم خوانی جنگ نرم
آنچه که در ادامه میخوانید بخشهایی از پرسشها و پاسخهای یک ویژهنامه مطبوعاتی پیرامون “جنگ نرم” است که روزنامه شرق قبل از تعطیل شدن اخیر خود آنرا منتشر کرد.
توهم خواندن “جنگ نرم” و تلاش خزنده برای ترویج رسانههای جاسوسوارهای مثل “فیسبوک” از جمله اهداف این تک جملههاست که به وفور در این ویژه نامه یافت میشوند:
ــ “امروز هر نظامی که بخواهد در برابر حرکات تهاجمی رسانههای سایبری یک دیوار مصونیتبخش برای جامعه بوجود آورد، در وهله اول باید به رسانههای مستقل! (مقصود فیس بوک است) و دارای امکانات تکنولوژی جدید که در کنار مردم قرار دارند فرصت بیشتری دهد و به آزادیهای عمومی و اجتماعی احترام بیشتری بگذارد.”
ــ من با تعاریف افراطی که درباره جنگ نرم از سوی رسانهها صورت میگیرد و به صورتی نشان میدهد که گویی همه چیز مصداق جنگ نرم است موافق نیستم.
ــ (سوال) فکر نمیکنید کمی تحت تأثیر توطئه، جنگ نرم را بزرگنمایی میکنید؟!
*دسیسه وبلاگهای فمینیستی
این جمله را بخوانید: “”برداشت بد نکنید… دلم میخواست یک جایی مثل *بار*های بلاد کفر بودم، برای یک بار هم که شده آنقدر مست میکردم که لایعقل شوم و دستم را یک جوان چهارشانه و زیبای ایتالیایی بگیرد و بیپروا برقصم… و نگران اینکه چقدر میشناسمش و میشناستم و *قضاوتها* نباشم!… باید تجربه کرد رقص در مستی را…و شکار زیباییها بدون “هرزگی” را…! برداشت بد نکنید… من یک (زن) آدم معمولیم که دلش میخواست نقابش را بردارد!”
و این جمله را:
“بلند ميشي تلويزيون رو روشن ميكني. خدا رو شكر همه كانالهاي تلويزيون وصل شده به حوزه ي علميه! همه شبكه هاي ايران رو زير و رو ميكني همينجوري به كلكسيون روحانيون نگاه ميكني”
این جملات بخشهایی از مطالب دو وبلاگ هستند که روزانه و بصورت معمولی در ایران بارگذاری میشوند و مطالب آنها نیز ظاهراً توسط دو زن نوشته میشود. آیا بدیهی نیست که معتقدان به این جملات چه سربازان قویپنجهای برای فتنهگری در کف خیابانها خواهند بود؟!
*نگاه فلسفی به ضرورت اغتشاش با کلیدواژه “جنبش اجتماعی”
حمیدرضا جلاییپور چندی قبل در فصلنامه پرسوجوی روزنامه اعتماد و در لابهلای مناظره خود با فردی به نام “دیهیمی” اشارههای مشکوکی به مقوله “جنبش” و “دموکراسی خواهی” (اسم مستعار جریان اپوزیسیون) میکند و میگوید: من معتقدم هنوز جامعه ایران جنبشی است. یعنی ما مولفههای جنبش دموکراسی خواهی و حقوق شهروندی خواهی را در ایران داریم.
چندین و چند جنبش اجتماعی هم داریم که مبتنی بر همان شکافهاست ولی بصورت پیشروی آرام حرکت میکنند و با سبک زندگی خودشان این جنبش را پیش میبرند.
او همچنین با بیان اینکه اگر این جنبش! تخلیه شود به درمان بدقوارگیها میانجامد، میگوید: اگر صاحبان قدرت قرار بود عقلایی و پاسخگویانه کار کنند، باید این بدقوارگیها و شکافها را جدی میگرفتند و تن به اصلاحات میدادند، اما متاسفانه همه کارهای اصلی خود را تعطیل کرده و جلوی همین اصلاحات را گرفتهاند.
*این دیالوگهای براندازانه
به تازگی تئاتری در یکی از سالنهای تئاتر شهر اکران شد که یکی از دیالوگهای آن را در زیر میخوانید:
“ما الآن درباره چیزهایی عصبانی هستیم که پدر و مادرهایمان عصبانی بودهاند و بخاطرش انقلاب! کردهاند”
دیالوگی که در ظاهر بین دو زن و مردی غیر ایرانی و در یکی از کشورهای اروپا رد و بدل میشود اما نیک واضح است که مرجع ضمیر آن چه کسی و کجاست؟
دروغی بنام مقام دوم ایران در مصرف مواد مخدر
نماینده سازمان ملل در سال گذشته طی سخنانی متوهمانه و البته رسمی در ایران عنوان کرد که جمهوری اسلامی ایران مقام دوم! مصرف مواد مخدر در جهان را دارد.
صحبتهای او البته به خوبی در ایران پاسخ داده نشد اما سایت “بالاترین” بلافاصله آن را بخوبی مورد پوشش گسترده قرار داد. چندی بعد نیز نشریه آمریکایی فارینپالیسی گزارشی را با عنوان “جولان مواد مخدر در تهران” منتشر کرد و چند هفته بعد نیز یک رسانه آمریکایی دیگر گزارشی از شیوع گسترده مواد مخدر در ایران منتشر کرد.
و اینگونه به مدالیته تزریق ناامیدی و ضعف در جامعه اسلامی ـ ایرانی ما عمل شد.
و اپیزود آخر…
آیا خوانش دوباره تمام این رخدادهای ملموس فرهنگی که رویکرد براندازی آنها ملموس است، میتواند عدهای را که هنوز هم ترجیح میدهند مفهوم فرهنگی “جنگ نرم” را فقط در سیاست خلاصه کنند، فتنه را به صحبتهای چند مهره سوخته بهایی، خارجنشین و ضد انقلاب بسندهسازی کنند و همچنان در مسیر بی توجهی به مفهوم مهم “سبک زندگی اسلامی” و غفلت از امر به معروف و نهی از منکر به سر ببرند از خواب بیدار کند…؟!
انتهای پیام/890
کوچکینژاد، فلاح و احمدی سه نماینده مردم رشت و خمام در مجلس دوازدهم
افتتاح سالن تولید قارچ ۶ تنی در روستای میان محله شیجان
سرانه فضای آموزشی در خمام پایینتر از میانگین کشوری است
کانون گلپور خمام در لیگ والیبال نونهالان گیلان بر سکوی دوم ایستاد
روزانه ۲۹ تن زباله در خمام تولید می شود | بخشی از زباله سایت «خواچکین» به شرکت کودآلی منتقل میشود