روایت دلتنگی دختر شهید حبیب روحی برایم سخت بود

به گزارش خوبان، دفاع مقدس و سیر وصال شهدا سرمشق درسهایی چون ایثار، شهادت طلبی، خداباوری، وارستگی، عشق، وحدت، شجاعت و پایداری است که عده ای حسین وار با خون خود آنها را مشق کردند و عده ای زینب وار راوی این سرمشقهای به جا مانده از سنگرهای عشق و شور شهدایی شدند.

سینه رزمندگان و ایثارگران سرشار از ناگفته هایی از شهداست که بعد از سالها حکایت شهید و شهادت را روایت می کند.اما اگر همین روایت گیری از نسلی برخواسته شود که نفس گرم امام و شهدا را لمس نکرده اند رنگ و بویی دیگر دارد.

در یادمان شلمچه و در اولین روزهای سال نو فرصتی دست داد تا با محمد لطیفی جوانترین روای کشور مستقر در یادمان های راهیان نور،گفت و گویی ترتیب دهیم که خواندنش خالی از لطف نیست.

از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید ممنونیم،برامون بگید آغاز روایت گری محمد لطیفی از شهید و شهادت به چه زمانی برمی گردد؟

عرض سلام دارم خدمت همه همشهریان گیلانی و تبریک سال نو،الحمدالله چند سالی است در راهیان نور به عنوان خادم الشهدا فعالیت داریم،اما اینکه چطور شد راوی شدیم به سال ۸۹ بر می گردد که به عنوان مسئول فرهنگی طرح راهیان نور دانش آموزی در اردوگاه مسعودیان اهواز،مناطق عملیاتی را برای کاروان ها روایت می کردیم.
همان سال گروه مستندسازی از سازمان بسیج آمدند این اجرا را ضبط کردند و خدمت سردار سلیمانی رئیس سازمان اردویی بسیج بردند و ایشان بعد از حضور در اردوگاه چون فیلم مستند بنده رو مشاهده کرده بودند از ما خواستند که در نمایش مردان آسمانی ایفای نقش کنیم و اینگونه شد که کار روایت گیری ما آغاز شد و درنمایش مردان آسمانی کرمانشاه،لرستان و ایلام نقش آفرینی کردم.

از اولین روایت گری تان می گویید؟

اولین بار در شلمچه روایت گری کردم،همیشه آرزو داشتم به سهم خودم شهدای استان گیلان را بیشتر معرفی کنم دنبال فرصتی بودم تا اینکه توفیق روایت گیری پیدا کردیم.طی سالهای اخیر در بیت الاحزان شلمچه توفیق روایت گری پیدا کردم و بیشتر از شهید سیدجواد موسوی که عاشق حضرت زهرا(س) بود و مناجاتش قطع نمی شد و فاطمه وار شهید شد روایت کردم.
البته این را هم بگویم که شهدا نیاز به معرفی ما ندارند و شهدا مسیر خودشان را مشخص کردند این ما هستین که افتخار می کنیم امثال موسوی ها و املاکی ها را تقدیم کردیم.

شاید روایت گری برای شما که نسل بعد جنگ هستید کمی ملموس نباشد اما سر وصال شهدای مدافع حرم به آن عینبت بخشید چه ارتباطی بین این دو پیدا می کنید؟

با شهادت جمعی از دوستانمان که بعد از جنگ به دنیا آمدند و پیام امام درک نکرده بودند،مسیر را برای راویان جوان هموار تر کردند.
شهدای مدافع حرم به علی اکبر های خمینی(ره) اقتدا کردند و علی اکبر های امام خامنه ای شدند و کیلومترها دور تر از مرز و کیان ما به درجه شهادت رسیدند.
اگر روایت می کنیم که شهید مهدی زین الدین عکس فرزندش در جیبش بود اما به آن نگاه نمی کرد و می گفت ترسیدم مهر پدر و فرزندی کار دستم بدهد دیدیم سالها بعد سجاد طاهرنیا شهید مدافع حرم قبل تولدش بچه اش رفت و شهید شد.

تلخ و شیرین روایت گری تان چه بود؟

در یادمان ها خیلی از خاطرات شهدا را شنیده و نقل کرده بودیم اما روایت دختر شهید حبیب روحی را زیاد شنیدیم و گفته ایم خیلی دلم را آتش زد و گفتنش برام سخت است. دختر شهید روحی وقتی از مدرسه مرخص شد رفت سر قبر پدرش و مادرش می گفت ساعت ها منتظر بودم و نمی دانستم کجاست به همه فامیل زنگ زدم از دخترم خبر ندارید.
بعد چند ساعتی رفتیم سر مزار حبیب،دیدم قبر پدرش شهیدش را بغل کرده و خوابیده،این دلتنگی به ما گفت خیلی مدیون خانواده شهدا و شهدای مدافع حرم هستیم.
همه رشادت ها و درسهای شهدا زیبا و ماندگار است،شهدا الگویی قشنگی برای زندگی ما در همه اقشار طلبه، دانش آموز و دانشجو مهیا کردند.

از برنامه های امسال تان در یادمان های راهیان نور برایمان می گویید؟

امسال چند ماموریت را دنبال کردیم، مستند «بر بال خاطره» با همکاری گروه تلویزیونی بسیج صدا و سیما را در هفت قسمت تولید کردیم و از سیمای مرکز گیلان پخش شد.
سلسله یادواره شهدای مدافع حرم در ۷ یادمان دفاع مقدس از دیگر برنامه ها بود که در یادمانهای کانال حنظه و کمیل، فکه، معراج شهدا، شلمچه، کربلای چهار، نهر خیّن و اردوگاه شهید باکری با سخنرانی حجت الاسلام ماندگاری و مداحی مهدی سلحشور، سیدرضا نریمانی و ابوذر بیوکافی اجرا شد.
ویژه برنامه شب ولادت حضرت زهرا(س) و تحویل سال نو در معراج شهدا که با مداحی مداح انقلابی مصطفی مروانی و گفت و گو با امیر دربندی و حجت الاسلام بوشهری انجام گرفت.
ارتباط تلویزیونی با مرکز استانها و گفت و گو با رادیو از دیگر برنامه های امسال بود.
سعی کردیم به قدر وسع مان در این حرکت بزرگ فرهنگی که مقام معظم رهبری فرمودند فناوری راهیان نور سهمش را ادا نماییم.

محمد لطیفی عاشق کدام یادمان است؟

وقتی که از خانه راه می افتیم یعنی انتخاب شدیم و شهدا انتخابمان کردند. اما انتخاب یادمان دست ماست و من همه دنیا را با غروب شلمچه عوض نمی کنم.
وقتی یادمان فتح المبین رفته بودیم دیدم عکس سجاد طاهر نیا را نصب کرده اند خیلی صحنه زیبایی بود،همین امر باعث شد در طول سفر به یادش باشم.

با شنیدن این کلمات چه چیزی در ذهنت تدائی پیدا می کند؟

شهید گمنام: کسی که همه اسمهای ما به واسطه گمنامی اون آدمه
شلمچه: عطر چادر خاکی حضرت زهرا
طلائیه: خیلی زیباست به معنی واقعی طلا
راهیان نور: فناوری استفاده از معدن طلا
مدافعان حرم: کسانی که خوب حرف زدند و شهدا خوب خریدندشان
معراج شهدا: یکی از بهترین نقاط آرامش بخش راهیان نور
مادر شهید: در مقابلت تعظیم می کنم

حرف آخر:

همه ترس ما بر این است این نوکری و خادمی را از ما بگیرند، یعنی روزی بگویند شما دیگر خادم نیستید آن روز باید چکار کنیم.
ممنون از فرصتی که فراهم کردید.

منبع:زیتون خبر

انتهای پیام