کد خبر: 123759 - تاریخ: سه‌شنبه، 8 نوامبر 2016 - 13:14

گزارش/

برای دانشجویانی که پولی برای خریدن کتاب ندارند!

دخترکان به خیال آنکه من و یا آقای راننده، زبان آذری نمی فهمیم از اوضاع خود در همین اول سال تحصیلی سخن می گفتند. گفتند و گفتند تا اینکه یک نفر از اخراج پدرش از کارخانه ای ورشکسته حرف زد و حال مضطربی داشت.

به گزارش خوبان، هنوزاوایل زمان بازگشایی مدارس و دانشگاههاست.اوقاتی مهربان که همه ما را به یاد روزهای مدرسه و دانشگاه می اندازد وقرار است از گهواره تا لب گور در این مکانها دانش بجوییم ومثلا بر دانایی خود وجامعه خویش بیافزاییم.همه بوی ماه دانایی را می شناسیم اما شاید این بوی خوش برای خیلی ها، یاد آور دوران نداشتن های همیشگی وشرمندگی والدین در نزد فرزندان دانش آموز ودانشجو باشد.

چه بسیار فرزندان دیروزی که اول مهر همواره شاکی از پدر ومادر بودند وامروز همانها به عنوان پدر ومادر از فرزندان خود شکایت می شنوند، البته روی سخنم با قشر متوسط و رو به بالای جامعه نیست بلکه درد از آن قشر است که پدری با حقوق روز مزد دارد، پدری بیکار وآبرومند و یا مادری بی همسر که هم پدر است وهم مادر.

خدا می داند که قصد این مقاله سیاه نمایی وضعیت جامعه نیست ومنکر کارهای انجام شده نیستیم، اما همگی بر این باور اجتماعی باشیم که وضعیت معاش، خصوصا در جامعه روستایی ما هنوز نا مناسب واسفناک است وبوی ماه دانش برای خیلی ها بوی ” نم” و”غم” می دهد.

چند روز پیش بر حسب حرفه، برای تکمیل کردن قسمتی از رمان در دست تحریرم، باید سوار تاکسی می شدم و در موردی خاص از ادبیات و فرهنگ موجود درتاکسی تحقیق می کردم. ممکن بود این کار در چندین مرحله و روزهای مختلف انجام شود اما نتیجه آن در روز اول بی ربط با این مقاله نمی باشد.

در قسمت صندلی عقب خودرو دو دختر جوان نشسته بودند که از ابتدای مسیر- رشت به آستارا- شروع به درد ودل با هم نمودند.نیازی ندیدم که برای تحقیق نامحسوس همه ی مسافران را به چالش بکشم چون انگارخانم مسنی که کنار آن دو دخترک جوان نشسته بود خوابید و راننده هم به فکر حساب وکتاب خودش بود.

دخترکان به خیال آنکه من و یا آقای راننده، زبان آذری نمی فهمیم از اوضاع خود در همین اول سال تحصیلی سخن می گفتند. گفتند و گفتند تا اینکه یک نفر از اخراج پدرش از کارخانه ای ورشکسته حرف زد و حال مضطربی داشت. می گفت جز خودش دو برادر دیگر هم دارد که به خاطر بی پولی خانواده هیچ کتاب کمک درسی برای مدرسه تهیه نکرده اند و خواهری دارد که ۲ سال عقد کرده و به خاطر نداشتن “جهاز” در خانه ویلان است.

دخترک دیگر که پدرش گچ کار ساختمان بود، گفت که پدرش از بالای ساختمان افتاده و بدون هیچ گونه حمایت بیمه ای خانه نشین شده است ولی اوضاع مالی خانواده اش حداقل برای خریدن کتاب کفاف می کند.این دو جوان معصوم که هر دو در دانشگاهی از شرق استان پذیرفته شده بودند باز گفتند تا اینکه دارا از ندار پرسید وقتی پول کتاب ندارد چرا می خواهد ثبت نام کند؟

دخترک ندار جواب داد، دایی اش به او قول پیدا کردن کار داده بود وگفته او درس بخواند و نگران “هزینه های” مربوط به دانشگاه نباشد.

دخترک که گویی به دلیل مشکلات معیشتی خانواده حتی قصد کنکور دادن نداشت بنا به قول همین دایی امتحان داده و قبول هم شده بود. او با قبولی و باز به پشتوانه قول دایی ثبت نام کرده اما اکنون شهریه ای برای پرداخت نداشت.

دایی هم تمام تلاشهایش بی نتیجه مانده بود، دختر در هفته گذشته برای انصراف به دانشگاه مراجعه می کند، اما مسئولین می گویند که برای انصراف باید۵۰% شهریه ثابت را پرداخت نماید. جوان مستاصل به مردی مراجعه می کند که باعث این کار شده است. کاری که خانواده اش نیز با آن مخالف بوده اند. دایی اظهار میکند که او می دانسته که کاری برای او پیدا نخواهد شد و این تصمیم را به دو دلیل انجام داده است. اولا که با این انرژی کاذب موجب درس خواندن خواهر زاده اش شود و از بیکاری، فکرش پریشانتر نشود و دوما در صورت قبولی، هزینه دانشگاه را خودش بپردازد، اما انگار کهنه دعواهای خانوادگی شان مانع این کار می شد. جایی که دختر با لهجه شیرین آذری می گفت” بیونین صاباحی وار” ومنظورش این بود که اگر دایی کمکی به او می کرد “امروز فردایی دارد” و شخص دایی، گیر مسایلی در فامیل می شد و این حرفها.

اوضاع سختی برای دختر قابل تصور بود تا اینکه گفت مسئولین دانشگاه علت انصراف زود هنگام وی را جویا شده اند و او نیز از بیکاری پدر و قصه تلخ سرنوشت خود می گوید. متولیان دانشگاه هم با توجه به معدل دختر، ۵۰%درصد شهریه او را تخفیف می دهند وقرار بر آن می شود که مابقی را در اقساطی بسیار اندک، آنهم در آینده از او دریافت نمایند. خیلی به وجد آمدم و از اینکه هنوز در کهن دیارمان از این قوانین خدا پسندانه وجود دارد خوش حال شدم ولی هنوز ته حرفهای دختر نگرانی و اضطراب داشت، چون حالا که به سر کلاس میرفت هزینه کتاب وغیره نداشت. اما او فقط از نداریها گفت و از دارایهایش چیزی نمی دانست. دخترک ” پروردگاری ” داشت که اصلا در محاسباتش به چشم نمی آمد و تردید ندارم حتما خداوند کمکش خواهد نمود، به شرطی که ایمان داشته باشد و ” شک ” نکند.

 

 

منبع:کاسپین

انتهای پیام/856


مطالب مرتبط:
نظرات بینندگان

نظری ثبت نشده است

  ارسال دیدگاه

  توجه نمایید
  • در زمینه‌ی انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • «خوبان خبر» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • خوبان خبر از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.
  • تنها خالی نماندن متن دیدگاه الزامی است.
  • telegram khoobankhabar

    telegram khoobankhabaradvads